نازترین نینی دنیا | ||
|
سلام عزیز دل مامانی. این اولین چیزیه که بعد از به وجود اومدن تو مینویسم. من 16 روزه که فهمیدم تو توی دل مامانی. اولاش مطمئن نبودم تا دوباره آزمایش دادم و دیگه مطمئن شدم که هستی. نمیدونی چقدر خوشحال شدم. نمیدونی چقدر از خوشحالی گریه کردم. خیلی دلم میخواست که باباییت کنارم بود و با هم شادی میکردیم ولی اون ماموریت بود مامان از روز اول با تو تنها بود. البته از بابایی دلگیر نباش. بابایی داره کار میکنه و دوریه من و تو رو تحمل میکنه که پول دربیاره و برای تو لباسا و اسباب بازیهای قشنگ بخره.... خوشگل مامان اولین کسایی که فهمیدن تو اومدی تو دل مامان، مادر جون و پدر جون بودن. خیلی خوشحال شدن و ذوق کردن.
بابایی 3 روز دیگه میاد و باهات حرف میزنه و نازت میکنه، بیچاره دلش واسه تو داره ضعف میزنه. خیلی ناراحته که تو این موقعیت قشنگ پیشمون نیست.
عزیز مامان 9 روز دیگه میرم سونوگرافی ازت خواهش میکنم زود بزرگ شو و خودتو به مامان نشون بده که دلم آروم بگیره. وقتی ببینمت و صدای قلب کوچولوی نازت رو بشنوم آروم میشم. خیلی دوست دارم نفسم.
بدون که دیگه نفسم به نفست بنده عسل مامان. پس مواظب خودت باش و خوب رشد کن و بزرگ شو و جاتو توی دل مامان محکم کن. الهی قربونت برم. نظرات شما عزیزان: |
|